دوشنبه, ۱۵ خرداد , ۱۴۰۲

نگاهی به تقابل‌های اخلاقی در درام‌های فرهادی - گفتمان علمی فرهنگی دانشگاه گلپایگان

نگاهی به تقابل‌های اخلاقی در درام‌های فرهادی

نگاهی به تقابل‌های اخلاقی در درام‌های اصغر فرهادی

نویسنده: فرزاد میرحمیدی

یادداشتی که در ادامه می‌آید دیدگاه نویسنده درباره اصغر فرهادی است و این سایت مستندی بر رد یا تایید آن نیست.

با اینکه شخصاً پدیده اسکار و معیارهای تعیین برندگان آن را چندان هنری نمی‌دانم، و با اینکه معتقدم دیگر عوامل دخیل در اسکار، الگو‌ها و نمایش‌هایی اغراق شده (وانموده‌هایی) هستند که پیش از آنکه در سطوح هنری معنادار شوند، در لایه‌ها و اقتضائات سیاسی- اقتصادی ایالات متحده، بعنوان جامعه‌ای آرمانی از معیار‌ها و ارزش‌های نمادین غرب معنا می‌شوند؛ با این همه بر این باورم که نمی‌توان و نباید آن را دست کم گرفت که بسا در مقاطعی باید آن را درخور توجه دانست. درست از آن جهت که کار هنری، اصولاً کاری فارغ از اجتماع و لایه‌های پیدا و پنهان در متن و حاشیه قدرت نیست و بسا یک جامعه قدرتمند، جامعه‌ای هنرمند نیز باشد که اقتدار در آن الزاماً بواسطه اهرم‌ها و کانال‌های سیاسی، حقوقی و اقتصادی ابراز قدرت نمی‌کند که در عرصه فرهنگ و هنر نیز توانمند و جریان ساز است.

«فروشنده» و دیگر آثار شناخته شده آقای فرهادی نیز دقیقاً و از همین زاویه است که مورد توجه و اهمیت قرار می‌گیرند. فیلم‌هایی تلخ و به سبک رئالیسمی‌ منتقدانه در متن و حاشیه جامعه و بستر ایدئولوژیک (ارزش‌های حاکم) بر آن. عرف، شرع و قانون که در نهایت هیچکدام حرف آخر را نمی‌زنند و آقای فرهادی پی در پی در آثارش، حرف آخر و نتیجه گیری را به تعلیق می‌اندازد تا هر چه بیشتر مخاطب را در ارتباط با خود و اصول و ارزش‌های حاکم بر جامعه خود به تردید و تفکر وادارد؛ که احتمالاً با توجه به رویه اسکار- به ویژه در مورد فیلم‌های غیر انگلیسی زبان- همین ویژگی عامل اصلی اسکاری شدن فیلمسازانی مانند آقای فرهادی نیز می‌شود.

در واقع اصغر فرهادی را می‌توان به گونه‌ای مدرن و به روز شده موج نو سینمای ایران در دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ خورشیدی دانست، با این تفاوت آشکار که هرچه فیلمسازان نام آشنای آن دوره در نتیجه گیری‌های کلی نماد ورزی می‌کردند، آقای فرهادی در جریان داستان است که نماد پردازی می‌کنند.

هر دو فیلم اسکاری اصغر فرهادی یعنی «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده»، به تعبیری حول همین محور یعنی اصول و ارزش‌های جامعه و قضاوت میان معیارهای اخلاقی در بستر تقابل‌های ایدئولوژیک می‌گذرند. تقابلی که گاه مانند «جدایی»، میان سنت و مدرنیته اتفاق می‌افتد و گاه مانند «فروشنده»، بیشتر میان عرف و قانون. اما در هر حال، در هر دوی این فیلم‌ها و اصولاً در بیشتر درام‌های فرهادی تقابل اصلی و برجسته، میان اقشار مختلف جامعه و به نوعی در چالش میان نظام‌های اخلاقی حاکم بر طبقات گوناگون رخ می‌دهد.

در واقع اصغر فرهادی را می‌توان به گونه‌ای مدرن و به روز شده موج نو سینمای ایران در دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ خورشیدی دانست، با این تفاوت آشکار که هرچه فیلمسازان نام آشنای آن دوره چون فریدون گُله، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و تا حدی ناصر تقوایی و بهرام بیضایی در نتیجه گیری‌های کلی نماد ورزی می‌کردند، آقای فرهادی در روند جزئیات و در کشمکش تضادها و تقابل‌ها، و در جریان داستان (درام) است که نماد پردازی می‌کنند. اگرچه این نماد پردازی‌ها در «درباره الی» حالتی شخصی و پوشیده‌تر می‌گیرند تا مثلاً در «فروشنده» یا «جدایی نادر از سیمین»، و به همین علت بسیاری از کارشناسان سینما، «درباره الی» را حتی بسیار هنری‌تر از دو فیلم اسکاری فرهادی می‌دانند که البته به شکلی مستقیم به طرح این تقابل‌ها نمی‌پردازد.

دیگر تفاوت مهم آثار فرهادی با آثار سینمایی پیش از خود، نحوه شخصیت پردازی در درام است که بر خلاف روال گذشته در سینمای ایران، این شخصیت پردازی بیشتر در لایه‌های پنهان و مه آلود درام – و نه به نحوی آشکار- با نظام اخلاقی شخصیت مورد نظر هم- داستان می‌شود. فرهادی در درام‌های خود قهرمان سازی نمی‌کند. در واقع قهرمانان در آثار فرهادی، هم قهرمان و هم ضد قهرمان هستند.

شخصیت‌های اصلی این آثار معمولاً افرادی تحصیلکرده و از طبقات متوسط جامعه هستند. کارمند بانک، بازیگر تئاتر و معلم، صاحب خشکشویی و… در تقابل با شخصیت‌های دیگر، بیشتر از طبقات فرودست جامعه مانند کارگر بیکار، راننده ی وانت، مهاجر غیر قانونی و… و در این تقابل و درگیری است که اصغر فرهادی بحث قدرت و به چالش کشیدن قهرمانان یا به عبارتی شخصیت‌های اصلی درام را پیش می‌کشد و در نهایت هم عرف و در واقع قدرت پنهان در بستر سنتی جامعه و هم قانون یا قدرت آشکار در ساز و کار نظام‌های اجتماعی مدرن را، به بوته نقد و پرسشگری اخلاق مدارانه می‌کشاند؛ تا چه حد باید از مرد مسن و بیماری که دختر دم بخت دارد و در اثر عادات اجتماعی یا جبر زندگی یا از روی نادانی و ناچاری مرتکب خطایی شده است انتقام کشید؟ آیا می‌توان از زنی پا به ماه که همسرش، کارگری بیکار شده است و برای مخارج زندگی ناچار از نگهداری یک سالمند معلول است انتظار صداقت و راستگویی در پیشگاه قانون را داشت؟

عرف و سنت یا شرع و قانون، اگر چه هر یک در تاریخ جوامع بشری جایگاه و ارزش‌های خود را داشته و دارند، اما هیچیک، به تنهایی و با نادیده گرفتن دیگر اقتضائات اخلاقی انسان، قادر به بسط و حفظ نظم و عدالت اجتماعی نیستند.

این پرسش‌های به ظاهر ساده ولی در باطن بغرنج و پیچیده، درام‌های به ظاهر ساده و روان اصغر فرهادی را نیز در واقع پیچیده و سرشار از جزئیات مهم و تاثیرگذار می‌کنند تا جایی که ترکیب همین بیان روایی ساده و پیچیدگی جزئیات و مفاهیم، در نهایت پایانی تراژیک به همراه دارد. این تم تراژیک که از نظر ارسطو در فن شاعری (بوطیقیا)، حاصل اشتباهات ناخواسته قهرمانان داستان است و موجب دور شدن از فضیلت و از دست رفتن اعتدال (نظم و عدالت اجتماعی) می‌شود، بر خلاف آثار سینمای موج نو (دهه‌های ۴۰ تا ۶۰) که غالباً با کنشی به شدت انقلابی به پایان می‌رسید، در آثار فرهادی با نوعی پرسشگری و سرگردانی رها می‌شود تا ذهن مخاطب را هر چه بیشتر درگیر تعلیق‌ها و تقابل‌ها سازد.

به این ترتیب، اگر چه اصغر فرهادی همچون یک جامعه شناس تیزبین و موشکاف به نقد و واکاوی کنش‌های اخلاقی جامعه خود و تقابل‌های موجود در متن و حاشیه این جامعه می‌پردازد، اما در نهایت پاسخی قانع کننده و قضاوتی عادلانه برای آن نمی‌یابد و از این رو، این پرسشگری‌ها بیشتر تاریک و مأیوس کننده می‌نمایند تا روشنگر و آگاه کننده. عرف و سنت یا شرع و قانون، اگر چه هر یک در تاریخ جوامع بشری جایگاه و ارزش‌های خود را داشته و دارند، اما هیچ یک، به تنهایی و با نادیده گرفتن دیگر اقتضائات اخلاقی انسان، قادر به بسط و حفظ نظم و عدالت اجتماعی نیستند. چنانکه به زعم لوئی آلتوسر (و دیگر منتقدان ماتریالیسم سیاسی) هر جامعه‌ای برای حفظ نظم و ثبات اجتماعی، نیازمند بستری ایدئولوژیک برای سنجش معیارهای اخلاقی خود می‌باشد، اما در آثار اصغر فرهادی این بستر ایدئولوژیک- در تقابل‌های مورد اشاره-  سخت ناتوان از ارائه معیارهای واقعبینانه‌ای برای قضاوتی عادلانه می‌نماید.

برای مثال در «جدائی نادر از سیمین»، مشخص نمی‌شود چرا «راضیه» -مستخدمی‌ که مسئول مراقبت از پدر «نادر» می‌شود- در لحظات آخر برخلاف آنچه قبلش مدعی می‌شد که نادر سبب سقطش شده است، از گرفتن غرامت سرباز می‌زند، حتی اگر پای اعتقادات مذهبی هم در میان باشد، اینجا دو پرسش پیش می‌آید که اولاً؛ چطور قبل از سوگند به قرآن از نادر شکایت کرده است و دوماً؛ مگر حادثه‌ای که به گفته خود راضیه به علت مراقبت از پدر نادر که غفلتاً به خیابان رفته بود پیش نیامده است؟ پس دلیل فرهادی برای رفتار شخصیت‌های درامش دور از همان رئالیسم و واقع نمایی اجتماعی است که او به شدت در فیلمسازی خود بر آن تأکید دارد. عیناً همین تضاد و تناقض در رفتار شخصیت‌ها در «فروشنده» نیز به چشم می‌خورد. به طوریکه «رعنا» و «عماد» در لایه‌های پنهان و مه آلود شخصیت پردازی اصغر فرهادی ، معیار‌های اخلاقی خود را گم می‌کنند و در تصمیم گیری‌های خود عمیقاً مستأصل و سرگردان می‌مانند.

آثار فرهادی نه صرفاً به لحاظ هنری که بیشتر به لحاظ سیاسی و اجتماعی درخور توجه‌اند. چه آنجا که هنر نفس می‌کشد، امید جای یأس و روشنایی جای تاریکی را می‌گیرد.

در اینجا این پرسش مهم مطرح می‌شود که حتی اگر این تضاد غیر واقع‌بینانه در رئالیسم اصغر فرهادی را بپذیریم و بپذیریم بستر ایدئولوژیک و ارزش‌های جامعه شناسانه ای که فرهادی به نقد آن می‌پردازد، از ارائه معیارهای کاملی برای قضاوت‌های اخلاقی در می‌ماند، در این صورت، این معیارها در کدام جامعه و در کدام بستر ایدئولوژیک به صورتی کامل و بی نقص ارائه می‌شوند؟ و در چه نوع نظام اجتماعی عدالت به طور کامل و نه نسبی برقرار می‌گردد؟

شاید اسکارهای اصغر فرهادی به نوعی پاسخ این دست پرسش‌ها را می‌دهد و شاید هم نمی‌دهد! اما در پایان، هنر اصلی درام‌های فرهادی در بیان نمادین جزئیات پیچیده در روند ساده اتفاقات معمول و روزمره‌ای است که مناسبات انسانی را به چالش می‌کشند و اگرچه این نمادها و این نشانه گذاری‌ها -آنچنان که مورد لطف و عنایت‌هالیوود نیز قرار بگیرند- گاه بسیار رو و آشکار بیان می‌شوند و همچنین این پیچیدگی‌ها بصورتی اغراق آمیز و وانمود شده ارائه می‌شوند، با این همه آثار فرهادی -نه صرفاً به لحاظ هنری که بیشتر به لحاظ سیاسی و اجتماعی- درخور توجه‌اند. چه آنجا که هنر نفس می‌کشد، امید جای یأس و روشنایی جای تاریکی را می‌گیرد و این به صلاح تمام جوامع بشری و تمام طبقات اجتماعی- از فقیر و ضعیف تا غنی و ثروتمند- است که مسائل، تضادها و تقابل‌های میان خود و دیگران را از راه ادب و هنر به گفتگو بنشینند.

✍️منبع: @resanehenghelab
📌گفتمان علمی فرهنگی دانشگاه گلپایگان
🔸golpayegan university of technology

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.