.💢 پیگیری نشستهای رسانه و هنر در رسانه انقلاب
رسانه انقلاب: هفته گذشته نشستی با عنوان «رسانه در عصر سیاست» به همت بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی با حضور «نادر طالب زاده» محقق و مستندساز و ارتباط تصویری با «علی علیزاده»، کارشناس مسائل سیاسی در لندن برگزار شد.
متن زیر مشروحی است از گفتارهای نادر طالب زاده و علی علیزاده که به صورت صوت نیز در آخر متن پیوست شده است.
انقلاب اسلامی تاثیر مستقیم بر روی شکل گیری شبکههای خبری داشته است
نادر طالبزاده سخنان خود را با گفتن اینکه «من در انقلاب بیشتر از هرچیزی، یک شاهد هستم» آغاز کرد و گفت: «قبل از انقلاب اسلامی چند سالی در خارج از کشور بودم. قبل از انقلاب به ایران آمدم و شاهد تحولات بودم. آنچه میخواهم درباره سوال شما عرض کنم هم شهادت اتفاقاتی است که افتاده است. من معتقدم سیاست یا ایده است که روی رسانه تأثیرگذار است و آن را میسازد. هرچیزی که طراحی شده باشد تبدیل میشود به یک الگوی رسانهای و بعد هم تبدیل میشود به یک فشار، یک نفوذ، یک ماساژ فکری. اعتقاد دارم سیاست طرح و ایده هست که تحول ایجاد میکند. بهترین مثالش را بعنوان یک شاهد، انقلاب اسلامی میدانم. تأثیر مستقیمی روی رسانههای جهان داشت. این خیلی مسئله مهمی است. جای دیگر هم نخواندهام و فرد دیگری هم به آن نپرداخته است.
البته این دلیلی نمیشود که اینگونه نباشد. آمریکاییها نمیآیند این را به شما بگویند. در آنجا هم اگر کسانی بودند اغلب سنشان کم بود تا بتوانند این تغییر ناگهانی را که انقلاب اسلامی ایجاد کرد به خوبی حس کنند. بعد در دوره گروگانگیری اتفاقی که افتاد این بود که ایستادگی ایران یک شوک خبری در آمریکا ایجاد کرد و این باعث پیدایش شبکههای خبری ۲۴ ساعته شد.
پیروز شدن انقلاب اسلامی خبر مهمی بود. ولی تصور میکردند بعد از چند ماه انقلاب اسلامی ضعیف میشود و از بین میرود. بعد از نزدیک به یک سال و چندی که تسخیر لانه جاسوسی اتفاق افتاد و آن اسناد پیدا شد و بعد هم بر سر آن ایستادگی شد و خود امام هم نظر میدهند که از انقلاب هم مهمتر بوده است، معلوم میشود که انقلاب اسلامی تمامشدنی نیست و ادامه خواهد داشت. بعد از آن خبرنگاران آمریکایی به ایران آمدند. بخشی از آن دوره را من در آمریکا بودم که بتوانم درسم را تمام کنم. میدیدم رسانههای سراسری آمریکا و شبکههای اصلی آن دارند این اتفاق را هر شب منعکس میکنند و با یک آب و تابی نشان میدهند. یک اتفاق خیلی مهمی بود. چون تا آن زمان هیچ کشوری یک روز هم یک افسر آمریکایی را بازداشت نکرده بود. شوروی با آن همه عزمت چنین کاری نکرده بود. حالا ایران این کار را کرده بود و از آن کوتاه هم نمیآمد.
لذا از اخبار مهم، همین بود. از روز دهم به بعد، روزهایی که این افسران در دست ایران بودند را شمارش میکردند. تعداد دقایق مربوط به این خبر افزایش یافت به روزی نیم ساعت به بالا. بعد از یکسال تقریباً شد چهل دقیقه. یک برنامه جدیدی در شبکه _فکر میکنم_ ABC تولید شد. شخصی آمد یک برنامهای تولید کرد مختص ماجرای ایران. در همین میان یک بیزنسمن آمریکایی به نام “تد ترنِر” به ذهنش میرسد که خبر جذابتر از درام است. یعنی CBS اگر بهترین سریال را هم بگذارد، مردم باز هم میخواهند خبر ایران را ببینند. یعنی در یک گوشهای از جهان یک اتفاقی افتاده است، ظاهراً هم افراد عاقلی سر کار هستند. کسی با یک ایدئولوژی جدید به صحنه آمده است. این باعث میشود تمرکز بیشتر خبری روی این اتفاق قرار بگیرد. میگفتند تعداد خبرنگاران آمریکایی در تهران بیشتر از کل دوره جنگ ویتنام بود.
پس انقلاب اسلامی ایران و این اسلامی که جلوی یک ابرقدرتی که ظاهراً ناجی است میایستد و پیدا شدن یک رهبری که لباس خاصی دارد (آنها تا آن زمان روحانی ندیده بودند) که با یک آرامش کامل جلوی آمریکا میایستد، همه دوربینها را متوجه خود میکند.
اخبار ۲۴ ساعته هفت روز در هفته به واسطه ایستادگی انقلاب اسلامی خلق شد
لذا به ذهن “تد ترنر” میرسد که CNN را خلق کند و اخبار ۲۴ ساعته هفت روز در هفته به واسطه ایستادگی انقلاب اسلامی خلق شد. ایده این خبری که امروز شما در همه شبکههای خبری میبینید ریشهاش به تحول اسلامی که از ایران شروع شد بازمیگردد. حالا این را نمیگویند ولی یک روزی روشن خواهد شد. وقتی بررسی میکنید و نقطهها را به هم وصل میکنید متوجه میشوید احیای دوباره اسلام که در ایران اتفاق افتاد، منجر به یک تحولاتی میشود که یکی از آنها تغییر در خبر است. اصلاً شکل خبر عوض میشود. قدرت CBS و ABC و NBC که شبی ۴۰ دقیقه خبر داشتند پاسخگوی عطشی که برای اخبار ایران وجود داشت، نبود.»

مشروح سخنان نادر طالب زاده و علی علی زاده در نشست سیاست و رسانه
مجری برنامه عصر با اشاره به اولین مستند ساخته شده اش برای تلویزیون در موضوع گروگانها گفت: «این فیلم “آرگو” واقعاً یک دروغ محض بود. من با این شبکههای CBS و NBC بودم و میدانم در ایران آزادانه کار میکردند، بازار میرفتند و… . هرکدام که میخواست به آمریکا بازگردد میرفت از بازار قالی میخرید. به بازار هم که میرفتند آنها را تحویل میگرفتند. چون ما مهماندوست هستیم. این صحنهای که در فیلم “آرگو” بود اصلاً درست نبود. تا آخرین لحظهای هم که در ایران بودند همینطور بود. بعد از گذشت این مرحله، ایده CNN بوجود آمد.
اینکه کل سخنرانی آقای روحانی در آن روز را CNN مستقیم از پرستیوی گرفت و همه را پخش کرد نشان میدهد که در آن طرف نیاز وجود دارد. نه به این دلیل که آقای روحانی یا اسلام را دوست دارند، به این دلیل که نیاز دارند. برای اولین بار یک مسئول ایرانی توانست کامل صحبت کند و تمام جنایتهای آمریکا را به رخش بکشد.
ایشان ادامه دادند :«هیچگاه فرصت نکردیم حقیقت رسانههای آمریکایی را بدانیم. تا وقتی این آقای ترامپ آمد. او که آمد کار ما را آسان کرد. ما سالها است که میگوییم رسانههای اینها دروغگو هستند. حالا خود این آقا آئینه آمریکا است و این را نشان میدهد. فقط هم ترامپ نیست. هر رئیس جمهور قبل از او هم به همین صورت جنایتکار بود. ولی این دیگر کامل ظاهر است.
لذا به شما باید بگویم بهترین مثالش همین چیزی است که عرض کردم. انقلاب اسلامی تغییر ماهوی در همه چیز داد. BBC مستندی سه قسمتی ساخته که خیلی هم معروف است. الآن عنوانش را به خاطر ندارم. پلان اول فیلم این است: امام را نشان میدهد، میگوید این مرد دنیا را عوض کرد!
بعد سه قسمت جلو میرود و اثر انقلاب اسلامی را نشان میدهد. ما این را میدانیم که انقلاب اسلامی چنین تأثیراتی داشت. منتها ممکن است دچار مشکل بشویم و فکر کنیم که آنها روی ما تأثیر میگذارند. این دست کم گرفتن یک خطر است. درواقع اسلام صاحبخانه است؛ یعنی طرح و دستور خداوند. ایران بود که این را احیا کرد و الان از ایران هم خارج شده و به کشورهای دیگر رفته است. صحنه را به هم ریخته است. تا حدی که مجبور شدند یک اسلام قلابی بسازند. یک اسلام کاریکاتوری ساختند که همان شعارهای اسلام را میگوید ولی یک کار دیگر میکند. همه اینها را میتوان با سند تحقیق کرد.
الآن ما تنها نیستیم؛ ما در آمریکا و اروپا هواداران زیادی داریم؛ به دلیل همین دروغها و توطئههای پی در پی آنها، افراد زیادی به کمک ما میآیند. چون این فطرت انسان است. لازم نیست مسلمان شیعه باشید، آزاده باشند کافی است. شینتو باشد، کاتولیک باشد، یهود باشد و… اگر آزاده باشد ما با او دست برادری میدهیم. از اینها زیاد است. جای خوشبختی و شکر دارد که اینها هستند و به مدد ما میآیند. من همیشه به دانشجویان میگویم زبان را قوی کنند تا اصل مطالب را بخوانند. حالا انگلیسی، عربی و… .
اینکه کل سخنرانی آقای روحانی در آن روز را CNN مستقیم از پرستیوی گرفت و همه را پخش کرد نشان میدهد که در آن طرف نیاز وجود دارد. نه به این دلیل که آقای روحانی یا اسلام را دوست دارند، به این دلیل که نیاز دارند. برای اولین بار یک مسئول ایرانی توانست کامل صحبت کند و تمام جنایتهای آمریکا را به رخش بکشد. این خودش یک دستاورد رسانهای است. ما صاحب هستیم و آنها در عکسالعمل هستند. اگر این را فراموش کنیم ممکن است بازی را ببازیم. این مهم است که آن ایده بالاتر، جذابتر و قویتر است و همه جا قابل دفاع است. شما همه جا میتوانید از آنچه انقلاب اسلامی در این سالها انجام داده است دفاع کنید. در کلیسا هم میتوانید صحبت کنید. یعنی مواضع ایران قابل دفاع است. برعکس آن مضحک است و قابل دفاع نیست. هرچه بیشتر بتوانیم در این زمینه جولان بدهیم به نفع ماست.
هزینه نظامی آمریکا به تنهایی برابر هزینه نظامی بقیه جهان است
در ادامه محمد علیزاده صحبتش را آغاز کرد و گفت:«من فکر میکنم در قسمت مشترکات مهمترین مسئله این است که آن تصویر و نقشه بزرگتر را به هیچ وجه نباید فراموش کنیم. آن نقشه بزرگتر نقشی است که رسانه در عصر جدید علیه امپراتوری بازی میکند. به چه معنی؟ به این معنی که در دو دهه و نیم گذشته _یعنی از ۱۹۹۰ که با فروپاشی بلوک استبدادی شرق، جهان تک قطبی شد_ ما با یک امپراتوری سر و کار داریم که تمامیتخواه، انحصارطلب و توتالیتر بر آن صادق است. یعنی سرمایهدار جهانی هیچ جایی را در خارج از خودش تحمل نمیکند. حتی کشوری کوچک با اقتصادی اندک را بیرون از خود تحمل نمیکند و میخواهد به سمت تمامیت کردن و کلیت بخشیدن به ساحت روابط سرمایهداری جهان حرکت کند. چگونه این کار را انجام میدهد؟
به هیچ وجه نباید آن زمانبندیهایی که ما برای امپراتوری قائل هستیم ما را از این غافل کند که حتماً نوک پیکان، نظامیگری ابرقدرتهاست. این اشتباهی است که در دهه ۹۰ میلادی _بهویژه بخش مخالف و منتقد نظم نوین_ کردند و دوره کلینتون را خیلی باور کردند ولی همچنان هم ناوهای هواپیمابر و آن تکنولوژی پرهزینه برقرار بود. سالیانه ۷۰۰ هزار میلیارد دلار در سال هزینه نظامی آمریکا که به تنهایی برابر هزینه نظامی بقیه جهان است، نشان میدهد هنوز مسئله اصلی همین است. اما پس از آن مسئله اقتصادی و سازمان تجارت جهانی مطرح است که استعمار را در شکلی خیلی عمیقتر انجام میدهد. حتی درباره تعرفه اجناسی که در داخل کشور میخواهید بفروشید یا قیمت کار کارگران خودتان قدرت چندانی ندارید. به شکلی دولت-ملتها اگر مستقل باشند وقتی شرکتهای چندملیتی وارد کار شوند عملاً قدرتی نخواهند داشت. ما الآن از استقلال حرف میزنیم و همچنان هم استقلال را موضوع اصلی میدانیم و برای آن هم ارزش قائل هستیم. ولی روزی که پای کمپانیها به ایران باز شود و روزی که سرمایهگذاریهای زیاد انجام شود، اصلاً دولت ملی از مرکزیت خارج خواهد شد.

مشروح سخنان نادر طالب زاده و علی علی زاده در نشست سیاست و رسانه
بخش سوم چیزی بود که در ایران به تهاجم فرهنگی شناخته شد. به شکلی فروریختن و نقب ایجاد کردن درون دیوارهای مرزهای فرهنگی یا نرمافزاری در ملتها است. مثلاً اگر ملتهایی مثل ترکیه و عربستان و ایران و… را در نظر بگیرید که به هر علتی در برابر این طوفان جهانی شدن که دارد میآید و همه چیز را درمینوردد و قرار است همه را یکسان کند و مقاومت میکنند، اگر شما بتوانید از داخل اولاً ارزشهای ملی و سنتی را از بین ببرید و ثانیاً میل و خواست هر فرد را به شکلی در اختیار بگیرید، آن چیزهایی که ملت را متحد میکرد را از بین بردهاید.
BBC نمیآید تلویزیون بسازد برای قطع رابطه ایران و حزبالله، برای از بین بردن حمایت مردم از مسئله هستهای و… میآید تلویزیون میسازد و روی نارضایتیهایی که خیلی از آنها در میان مردم ایران مشروعیت دارد تمرکز میکند.
مثلاً در زمان قدیم و عصر سنتی اگر دشمنی به قومی حمله میکرد، شما میدیدید که تفکر نمیکردند و به صورت خیلی حسی و فطری شمشیر میکشیدند برای دفاع از قوم خود که مثل یک پیکر واحد بودند. حالا اگر این چیزهایی که به شما پیوند میدهد _مثل ارزشهای سنتی و دینی_ مورد شک و شبهه قرار بگیرند در صورت حمله، شما شک خواهید داشت. مثل الآن که اگر تحریمی اتفاق بیفتد برخی میگویند به ما چه ارتباط دارد که به خاطر فلان بخش تحریم شویم. یا مثلاً اگر تهدیدی به کلیت ایران صورت بگیرد میگویند این یک جزئی است و ما خودمان را از آن کل نمیدانیم. این محصول دو دهه تهاجم فرهنگی خیلی حسابشده است.
BBC میخواهد القا کند که این بدبختیها از این است که شما انرژی هستهای میخواهید
بخش دوم این است که شما اصلاً میخواهید آن چیزها را داشته باشید. یعنی نه تنها میخواهید دیوارهای دفاعی از بین برود، بلکه تمام تلاش خود را میکنید برای اینکه بخشی از آن جهان باشید. اینجاست که ما با کارخانهای مثل هالیوود سر و کار داریم. مثلاً من دیشب فیلم “بلید رانر” را دیدم. پایان آن از جاهایی است که چه بسا فرد اعتماد به نفس را از دست بدهد. شما فکر میکنید با کارخانهای سروکار دارید مثل کارخانهای که هواپیمای F32 را میسازد. یعنی یک تکنولوژی مشغول است برای ترکیب تصویر و آرزو و خواب و رویا. هالیوود در فاصلهای ۱۰-۱۲ هزار کیلومتری رویای تکتک شهروندان، از شانگهای و ریاض و دبی و تهران را به تصویر میکشد. کسانی که با او مقابله میکنند گاهی نادانسته از همان ابزار و منطق استفاده میکنند.
خوب این تصویر کلی را در نظر بگیرید. هدف چیست؟ هدف این است که شکافهای موجود در یک دولت-ملت شناسایی شوند و روی آنها سرمایهگذاری گردد. خوب حالا شکافها کجاست؟ شکافهای قومیتی، جنسیتی، فرهنگی (بین بخشهای سنتی، مدرن، مذهبی و…)، سیاسی، طبقاتی و… شناسایی میگردند و به نوعی شروع میکند به ضعیف کردن فرهنگ و کلیت. وقتی شما فرهنگ را ضعیف میکنید، در آن طرف حمله کردن خیلی سخت و پیچیده نیست. خوب حالا در این میان نگاه کنید به رسانهای که به مثابه F32 یا پورشه عصر رسانه است. مثلاً BBC. BBC چیزی است که در آمریکا هم مشابه آن را ندارند. وقتی در سال ۲۰۱۳ تنش بین ناتو و روسیه بر سر اوکراین زیاد شد، اولین کار این بود که BBC تلویزیون روسی را راه انداخت.
شما وقتی به ردهبندیهایی که از قدرت نرم رسانههای مختلف اعلام میشود نگاه میکنید میبینید یکی از عناصر اصلی آن BBC است. در سال ۲۰۰۸-۲۰۰۹ که BBC شروع به کار میکند مسائل زیادی را مطرح میکند. روی شکافهای بسیاری سرمایهگذاری میکند. هدف چیست؟ به نظر من هدف، یارگیری اقوام در درون ایران در زمینه بحران هستهای است. بعد هم بحرانهای دیگر. چه اتفاقی میافتد؟ پورشه جنگ نرم در عرصه رسانه میآید در جایی که ما، مابهازای دفاعی آن را نداریم.در جاهایی که نارضایتی وجود دارد و بسیاری از آنها هم به حق است را شناسایی میکند، به آنها بها میدهد، آنها را منعکس میکند، اعتماد بدست میآورد و با یارگیری از چنین بخشهایی در افکار عمومی، میگوید تمام این بدبختیها از این است که شما انرژی هستهای میخواهید و شما توان دفاع موشکی میخواهید، شما در مقابل آمریکا در منطقه ایستادهاید، شما از گروههایی مثل حماس و حزبالله و حشدالشعبی و… حمایت میکنید. ولی این را مستقیم نمیگوید. نمیآید تلویزیون بسازد برای قطع رابطه ایران و حزبالله، برای از بین بردن حمایت مردم از مسئله هستهای و… . میآید تلویزیون میسازد و روی نارضایتیهایی که خیلی از آنها در میان مردم ایران مشروعیت دارد تمرکز میکند. مثلاً روی مسئله فساد اقتصادی، روی بسته شدن دایره مدیریتی و… تمرکز میکند. روی جاهایی که به قدر کافی در این سه دهه اصلاح نشده است. بویژه بصورت ذاتی مشکلاتی وجود دارد. یعنی شما ۳-۴ دهه مشغول مقاومت بودهاید و از نظر اقتصادی هم عملاً در این مدت تحریم بودهاید. این چیزی نیست که بخواهید آن را بپوشانید.

مشروح سخنان نادر طالب زاده و علی علی زاده در نشست سیاست و رسانه
چیزی که در مقابل، رسانه داخلی و رسمی باید از آن دفاع کند چیست؟ اگر آن پورشه است، شما با یک فولکسواگن ۴۰ سال قبل سروکار دارید. جایی که تریبون یک طرفه است سعی میکند با نگفتن خیلی چیزها، تصویر خاصی نشان بدهد و بخش مثبت را نشان دهد. جایی هم که این راهکار جواب نمیدهد تکگویی میکند. خوب آن پورشه و تکنولوژی که همان BBC باشد چه میکند؟ دیالوگهای تازه ایجاد میکند. میزگرد میگذارد. یک نفر منتقد میآورد که نظرش این است که باید به ایران به خاطر داشتن انرژی هستهای حمله نظامی شود و در سمت دیگر میگوید به هیچ وجه این کار صحیحی نیست و ما باید ایران را فقط تحریم کنیم. ولی همین شاکله دیالوگ، جذابیت خیلی بیشتری دارد برای نسل جوان ایرانی تا آن طرف که چنین شاکلهای را حتی در ظاهر هم رعایت نمیکند؛ یعنی صداوسیمای ما. به همین دلیل من معتقدم که اگر ما در زمینه رسانه ببینیم کجاها را هدف گرفتهاند به راهحلهای بهتری میرسیم.
من از من و تو بیشتر از BBC میترسم
من مثالی میزنم. داستان خیلی معروفی هست. میگوید کارگری در یک کارخانه آهنفروشی کار میکرد. هر روز میزانی از آهن دزدیده میشد. ایست بازرسی گذاشتند ولی چیزی پیدا نکردند. یک پیرمردی از کارگران هر روز با یک فرغون از جلوی آنها رد میشد. بعد از سالها فهمیدند که آن چیزی که داشت دزدیده میشد همان فرغون بود. یعنی میزانی از آهن به شکل فرغون هر روز از کارخانه خارج میشد. ما وقتی به جنگ نرم نگاه میکنیم باید خیلی متفاوت و هوشمندانهتر نگاه کنیم. چیزی که من را خیلی میترساند، بیشتر از BBC، “من و تو” است. جایی که حتی بصورت مستقیم حرف نمیزند. طوری کار میکند که انگار آن فرغون را میدزدد. یعنی یک تصویر دروغین ارائه میدهد و خواست و میل ما را طوری تغییر میدهد که دیگر مقاومت در برابر آن خیلی خیل سخت میشود. آرزویی دروغین و نشدنی را در دل ما میکارد. حساسیتزدایی از تمامیت ارضی، حساسیتزدایی از مفاهیم سنتی دینی ما که آن تمامیت ارضی را به هم وصل میکند و درواقع نرم افزاری است که ما را یک ملت میکند، سرمایهگذاری روی شکافها (مثلاً در داستان کردستان دیدید که چقدر هوشمندانه تجزیهطلبی را حساسیتزدایی کردند) و… راهکارهایی است که اینها در پیش گرفتهاند.
من بروم بر سر اختلافات. درباره تهاجم فرهنگی احتمالاً اختلافی نیست. درباره نحوه برخورد با آن. در اینجاست که من معتقدم نگاه ما به جنگ نرم، نگاه نرم نبوده است؛ نگاه سخت بوده است.
شکل کاریکاتوروارش برداشتن دیشهای ماهواره است. من معتقدم هرجایی که جنگ نرم با ابزار سخت گره خورد، مثل مشتی شد که ما میزنیم ولی نیرویش به سمت صورت خود ما بازمیگردد. اگر ما معتقدیم انقلاب اسلامی سال ۵۷ یک امر ایجابی بوده است و یک تغییر پارادایم بوده است، نگاهمان نباید یک نگاه ترسیده باشد. باید نگاهی باشد که به جهان نگاه کند و از آن نترسد و با آن تلفیق شود. هفته گذشته من در انگلیس یک برنامه نگاه میکردم درباره “ابوریحان بیرونی”. در اینباره که ابوریحان چه ریشهای در فلسفه هند داشته است. ما در قرن دهم میلادی فردی را داریم که میگفت فرهنگ و تمدن دیگر محکم است و این ترس را نداریم که در فرهنگ یونانی یا هندی استحاله شود. الآن ما به خودمان که نگاه میکنیم همچنان یک نگاه تدافعی داریم که در مواقعی هم البته حق داشتهایم. حتی غربشناسی هم جالب است.
غرب را یک کلیت میدانیم و برخی اوقات وارد تئوری میشویم که این کلیت میخواهد به ما حمله کند. نمیتوانیم از شکافهایش بهره بگیریم. شناخت ما از جزئیاتش آنقدر کافی نیست. درحالیکه اگر ما اینها را به مثابه عرصههای پارادایمی در نظر بگیریم، وظیفه داریم از درون آنها چیزهایی بسازیم و گاهی تلفیق کنیم و ازآن خودمان کنیم. بویژه در آنجاهایی که قرار است ما به سمت تمدن برویم. این سوال را باید از خودمان بکنیم که چرا ما در چهار دهه گذشته یک آوینی نداشتیم ولی انقلاب ۵۷ آوینی درست کرد؛ بدون حتی یک ریال هزینه از بودجههای فرهنگی. ما مرضیه دباغ را از قبل از انقلاب اسلامی داشتیم. در چهاردهه بعد از آن، ما دیگر مرضیه دباغ نداشتیم. در خارج و داخل ایران رویشهای بسیار زیادی داشتهایم، اما چقدر توانستهایم نوسازی اندیشه و نوسازی پارادایمی انجام دهیم؟ اینکه نترسیم از جهان بیرون و فقط به دنبال دفاع فرهنگی نباشیم. به سمت تهاجم فرهنگی برویم.»
امروز شاهد جنگ فطرتها هستیم
نادر طالب زاده در پایان صحبتهایش گفت:«یک نکته هست. کسی که به غرب سفر میکند چیزهایی میبیند که در ایران نمیتواند ببیند. یعنی در یک جو و فضایی هست که باعث این اتفاق میشود. این نکتهای هم که ایشان میگویند که انقلاب اسلامی اتفاقی است که خودش مهاجم است و باید خودش را مرتباً معرفی و تبیین کند و استحاله نشود، مسئله درستی است. الآن غرب چیزی ندارد که بخواهد بگوید من فلان هستم. این را خیلی از غربیان بهتر از من باز کردهاند. به دنبال یک ایده و فکر ناجی هستند که بتواند آنها را نجات دهد. تمام دست و پایی که دارند میزنند در این مذاهب مختلف، برای این است که یک نجاتدهندهای پیدا شود.
یک اتفاقی که در ایران افتاد و الآن در حال توسعه هست، افراد غربی و حتی آنهایی که مسلمان هم نیستند به آن توجه میکنند. در روسیه، عقلا توجه میکنند. عدهای از متفکرین روسی قصد دارند بیایند در اربعین پیادهروی کنند. همه هم مسیحیان ارتدوکس هستند. چون بحث امام حسین، آزادگی و آزادیخواهی و آزاداندیشی برای همه مطلوب است. فضایی که تشیع ایجاد کرده است و در مقابل آن تکفیریها و سلفیها قرار گرفتهاند، خیلی مسائل را روشن کرده است. ما در یک جهان کاملاً عجیب و غریبی هستیم. نیاز به یک رسانه پویا داریم که کمک کند این زوایا را استخراج کنیم. این هیجان زمان را شما باید بتوانید از طریق رسانه منتقل کنید. خیلی از آن منتقل نمیشود. این چیزی که آدم از آن به شوق میآید و فقط مربوط به مسلمان بودن نیست و به آزادگی ربط دارد، نسبت به آن کملطف هستیم. این ایجاد رخوت هم میکند. من در صحبتهای آقای علیزاده و دیگر دوستان که در غرب هستند و خوب فهمیدهاند و گاهی بعلت فطرت پاکشان متحول شدهاند این را میبینم. حرفشان را علیرغم سختیهای آن میزنند.

مشروح سخنان نادر طالب زاده و علی علی زاده در نشست سیاست و رسانه
امروز جنگ فطرتهاست. لذا باید حواسمان باشد که خیلی از زوایا باید روشن شوند. این هیجان زمان و لحظه را باید نشان دهیم. اگر کار کنیم میتوانیم زمان را عوض کنیم. همین که شما محفلی را در اینجا ایجاد کردهاید، ارتباطی گرفتهاید در این مسیر است. ما باید یک حرف جدیدی بگوییم. هر کسی یک وظیفهای دارد که این هیجان زمان را نشان بدهد. چون واقعاً زمان مضطربی است. ما در آستانه تحول هستیم. یک ماه دیگر معلوم نیست دنیا چگونه خواهد شد. خیلیها به این موضوع اعتراف دارند. باز کردن و تبیین کردن این موضوع یک حقی است برای هر کسی که در این زمانه چشمان باز و قلب پاکی دارد. رسانههای ما باید این نقاط تاریک و کوچک را روشن کنند. وقتی روی آنها نور بیندازیم معلوم میشود چه عالم بزرگی است.»
✍️منبع: @resanehenghelab
📌گفتمان علمی فرهنگی دانشگاه گلپایگان
🔸golpayegan university of technology