دو قطب سینمای ایران
سینما بهعنوان ابزاری که به تبع خود، میتواند نهادسازی کرده و از طریق کارکردش با متن زندگی فردی و اجتماعی یک جامعه درگیر شود، ساحتی است که در حصار ابزار به ظاهر بیروح تمدن مدرن گرفتار نمانده و واجد روحی ممزوج با متن زندگی بشری میشود که اصل حیات را در حیث چگونگی آن معین میکند و همچون دیگر مقولات مدرن، از ساحت چگونگی به تعیین چیستی راه مییابد. ابزاری با این ویژگی، قطعا جوهر و ماهیتی دارد که باید مورد تامل واقع شود تا بتوان از کارکردش به بهترین نحو، بهرهمند شد. پرسش اصلی اینجاست که آیا این تامل نظری درخصوص سینما در پهنه فرهنگی جامعه ایران (چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب) رقم خورده است؟!
با اندک تاملی درمورد فیلمهای سینمای ایران، نگاه کارگردانان ایرانی، زاویه دید منتقدان جامعه سینمایی و اساتید مختلف سینما و هنر، میتوان قضاوتی فی الجمله کرد و مشت را نمونه خروار گرفت و تعمیم به کل داد. متاسفانه جامعه خود روشنفکر خوانده سینمای ایران چه در طیف کارگردانان چه در طیف منتقدان و… سالها است که بدون توجه به نگاهی هندسهگون درخصوص مدرنیته و جایگاه یک پدیدار (پدیدار سینما) در این هندسه، مدام به تقلیدی کریه از جامعه انتلکتوئل غربی دست میزند و با دست آویز کردن ادعاهای امثال نوئل کرول، ژیل دلوز، پیتر هارکورت و… سعی دارد خود را صاحب کرسی در حیطه نظری سینما جلوه دهد منتهی افسوس که نمیداند سینما اولا، یک پدیداری است در هندسه معرفتی و هستی شناسانه کلانتری به نام جهان مدرن و این جهان علاوه بر اصول بنیادی خاص، پیوستاری است ۲۶۰۰ ساله و بدون تامل عمیق درخصوص این پیوستار و سپس تعیین جایگاه سینما در این حیطه کلان، نمیتوان به سینما آنگونه که باید باشد، در جامعه ای دیگر دست یافت.
از دیگر سو، جریان مذهبی سینمای ایران، در برههای در دهه ۷۰ وارد تاملات نظری و بنیادین درخصوص سینما شد اما متاسفانه این حرکت، تنها آغازی محسوب میشد که بعد از آن، استمرار و بقا نیافت و اکنون، جریان مذهبی سینما به دست افرادی افتاده است که صرفا با نگاهی عملگرایانه و توام با دغدغههای مهم دینی، به ساحت آثاری میپردازند که فاقد حیث فنی و تکنیکال میباشد. برخی از افراد این طیف نه تنها از جایگاه سینما در پیوستار جهان مدرن بیاطلاع اند بلکه اعتقادی به کسب آگاهی در این مورد ندارند و با نگاهی بسیط نسبت به سینما و کارکردش، سعی در به تصویر کشاندن عمده دغدغهها و مطالب مذهبی دارند.
محصول این دو ضعف بنیادین در دو طیف مختلف جامعه سینمایی ایران چیزی نیست جز، سطحیزدگی سینما در بستر جامعه ایرانی و دمیدن بر کالبد تهی از معنای سینمای ایران.
️نویسنده: رضا محمدی
✍️منبع: @resanehenghelab
📌گفتمان علمی فرهنگی دانشگاه گلپایگان
🔸golpayegan university of technology